Thursday, April 13, 2006

Entry for April 13, 2006




من سردم است

من سردم است و انگار هيچوقت گرم نخواهم شد

اي يار اي يگانه ترين يار آن شراب مگر چند ساله بود؟

نگاه کن که در اينجا زمان چه وزني دارد و ماهيان چگونه گوشت هاي مرا مي جوند

چرا مرا هميشه در ته دريا نگاه مي داري؟
من سردم است و از گوشواره هاي صدف بيزارم

من سردم است و مي دانم که از تمامي اوهام سرخ يک شقايق وحشي جز چند قطره خون چيزي بجا نخواهد ماند.
خطوط را رها خواهم کرد

و همچنين شمارش اعداد را رها خواهم کر

د و از ميان شکل هاي هندسي محدود به پهنه هاي حسي وسعت پناه خواهم برد

من عريانم،

عريانم، عريانم مثل سکوت هاي ميان کلام هاي محبت عريانم

و زخم هاي من همه از عشق است

از عشق، عشق، عشق.

من اين جزيره ي سرگردان را از انقلاب اقيانوس و انفجار کوه گذر داده ام

و تکه تکه شدن،

راز آن وجود متحدي بود که از حقيرترين ذره هايش آفتاب به دنيا آمد.

No comments: