من سردم است
من سردم است و انگار هيچوقت گرم نخواهم شد
اي يار اي يگانه ترين يار آن شراب مگر چند ساله بود؟
نگاه کن که در اينجا زمان چه وزني دارد و ماهيان چگونه گوشت هاي مرا مي جوند
چرا مرا هميشه در ته دريا نگاه مي داري؟
من سردم است و از گوشواره هاي صدف بيزارم
من سردم است و از گوشواره هاي صدف بيزارم
من سردم است و مي دانم که از تمامي اوهام سرخ يک شقايق وحشي جز چند قطره خون چيزي بجا نخواهد ماند.
خطوط را رها خواهم کرد
خطوط را رها خواهم کرد
و همچنين شمارش اعداد را رها خواهم کر
د و از ميان شکل هاي هندسي محدود به پهنه هاي حسي وسعت پناه خواهم برد
من عريانم،
عريانم، عريانم مثل سکوت هاي ميان کلام هاي محبت عريانم
و زخم هاي من همه از عشق است
از عشق، عشق، عشق.
من اين جزيره ي سرگردان را از انقلاب اقيانوس و انفجار کوه گذر داده ام
و تکه تکه شدن،
راز آن وجود متحدي بود که از حقيرترين ذره هايش آفتاب به دنيا آمد.
No comments:
Post a Comment